مرز بگو و مگو در حضور فرزندان


 






 
پدر و مادر بي توجه يه حضور فرزندان، با يكديگر مشاجره مي كنند.مرد عصباني و پرخاشگر و زن کم حوصله وستيزه جو، مدام بر سر هم داد مي زنند و با رد وبدل كردن كلمات دلسرد كننده يكديگر را آزار مي دهند، سرانجام پدر به حالت قهر از خانه خارج مي شود، مادر نيز با گريه و زاري، شكايت از بخت و اقبال را آغاز ميكند و بچه ها را به داوري مي طلبد؛ در اين ميان بچه ها نمي دانند طرف مادر را بگيرند يا پدر را و حق را به كدام يك بدهند.جايگاه فرزندان در دعواي ميان پدر و مادر كجاست و تأثير اين مشاجرات و فرزندان چيست؟
روانشناسان معتقدند بيان شخصيت انسان در هفت سال اول زندگي پايه گذاري مي شود؛ به همين دليل مي توان به تأثير اختلافات والدين در روحيه وسرنوشت كودكان پي برد.پدران و مادران فهميده كودكان خود را به داوري نمي طلبند، زيرا بچه ها از روش والدين پيروي مي كنند و ابتدا با پدر و مادر و خواهر و برادر و در آينده با همسر خود به مشاجره خواهند پرداخت.روانشناسان معتقدند كه اختلاف و درگيري بين زن و شوهر جزيي از زندگي زناشويي است و تعارض تا حدي به عنوان نيروي محركه ي زندگي است، اما اگر بيشتر از حد معمول باشد مي تواند زندگي را متلاشي كند.

فرزندان نمي توانند در جايگاه مشاور قرار بگيرند
 

در خانواده ي سالم هيچ گاه فرزندان حق دخالت در درگيري ها و تعارضات والدين را ندارند؛ اگر اين كونه باشد در اصطلاح روانشناسي ائتلاف بين والد وفرزند صورت مي گيرد، به اين معني كه مادر با دختر و پدر با فرزند پسر يعني هم جنس خود ائتلاف مي كند يا برعكس، كه در هر دو صورت موجب بروز مشكلات بيشتر خواهد شد چرا كه به جاي كمك گرفتن از عقل و منطق در حل مشكل، با آن برخورد احساسي مي شود و از جنبه يي ديگر تعارض و درگيري به وجود مي آيد.از طرفي فرزند هم به منطق و خرد والدين شك مي كند و مي انديشد پدر و مادري كه از حل مشكلات خود عاجزند و از من با سن كم و تجربه ي اندك كمك مي گيرند در آينده چگونه مي توانند مشكلات مرا حل كنند؟

همسويي والدين با يكي از فرزندان
 

بگو و مگو در بعضي از خانواده ها موجب مي شود كه يكي از والدين، خود را بيش از حد به فرزند جنس مخالف نزديك كند يا رابطه ي يك سويه يي ميان يكي از فرزندان و والدين باعث دعواي قدرت ميان آنها و در نتيجه غلبه ي يكي بر ديگري شود.به گفته ي روانشناسان يكي از دلايل روانپريشي در خانواده ها وجود اين الگو در خانواده است.گاهي اوقات كودكان ياد مي گيرند كه چگونه از يك والد بهره كشي كنند.گاهي كودكان براي اجراي مقاصدشان از هر حكمران مستبدي ديكتاتورترند.بنابراين والدين براي حل مشكلات خود نبايد كودكان را درگير كنند.ياد گرفتن مهارت هاي زندگي مثل مذاكره و ارتباط متقابل و مؤثر باعث مي شود كه والدين بتوانند تسلط بيشتري بر خود داشته باشند و روش هاي مسالمت آميزي را براي حل مشكلات شان انتخاب كنند.اگر محيط خانوادگي دوستانه نباشد، كودكان(مخصوصاً دخترها)در مواقع حساس كه دچار بحران هاي روحي مي شوند، ديگر نمي توانند مشكلات خود را با خانواده در ميان بگذارند و از اينجاست كه گرايش به بزهكاري از همان سنين كودكي آغاز مي شود.
جوزف هوپر، پژوهشگر مسايل خانواده معتقد است زماني بقاي يك زندگي براي كودك مفيد است كه درگيري ها و مشكلات اعتقادي و سليقه يي والدين محسوس نباشد، زيرا در غير اين صورت دوام يك زندگي نه تنها به سود كودك نيست، بلكه باعث تشديد تشويش هاي ذهني و مشكلات روحي او مي شود.واقعيت اين است كه بسياري از خانواده ها بدون اينكه درگيري هاي شديد يا اختلافات عميق داشته باشند از هم پاشيده مي شود.به والديني كه مشكلات جدي با يكديگر ندارند، پيشنهاد مي شود كه سريع تصميم به جدايي نگيرند ،بلكه كانون خانواده ي خود را حفظ كنند و درصورت باقي ماندن مشكل، پس از سپري شدن دوران بحراني فرزندانشان تصميم به جدايي بگيرند.البته اين مسئله تنها شامل خانواده هايي مي شود كه مشكلات و درگيري هاي آنها اندك است، زيرا زندگي كردن كودك در يك خانه ي پرتشنج و پردرگيري، نه تنها تأثير مثبتي بر ذهن و رفتار او ندارد، بلكه آسيب هاي بسيار جدي به روح و روان او وارد مي كند.مشاجره ي والدين با يكديگر نوعي كودك آزاري ناآگاهانه است.پدر ومادر کودک همان طور که حق تنبيه بدني او را ندارد،نبايد او را به لحاظ روحي رواني مورد آزار قرار دهند .زماني که در يک خانواده پدر و مادر بر سر كوچك ترين مسايل جلو چشم كودكان خود با هم مشاجره كرده و اوضاع خانواده را متشنج مي كنند، از اولين نشانه هاي آن بي احترامي به والدين است.كودكي كه ناظر مشاجره ي پدر و مادر است دچار مشكلات رفتاري مانند پرخاشگري مي شود.اين را هم بدانيد كه آثار مخرب مشاجرات سخت و جدي والدين گاهي از تأثيرات طلاق نيز طولاني تر است.

واكنش فيزيكي
 

كودكان در هر سني به دعواي والدين خود واكنش هاي ناشي از شوك و ضربه نشان مي دهند و مي خواهند دخالت كنند؛ يا با ايجاد سر و صدا و اعتراض توجه والدينشان را جلب مي كنند يا آنها را به خنده وا مي دارند؛ يا از موقعيت فرار مي كنند.بطور كلي، هرچه بچه ها كوچكتر باشند، احتمال نشان دادن واكنش هاي ترس از آنها بيشتر است.
منبع:هفت روز زندگي شماره 94.